خورشيد آرزو | همایون شجریان آهنگساز: سعيد فرجپوري – دستگاه: بيات اصفهان - انتشار: ۱۳۸۷

نام آلبوم : خورشید آرزو
خواننده : همایون شجریان
آهنگساز : سعيد فرجپوري
دستگاه : بيات اصفهان
سال انتشار: ۱۳۸۷

Download Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

جان عشاق |استاد شجریان آهنگساز: پرويز مشكاتيان (+ جواد معروفي و داريوش پيرنياكان) - دستگاه: بيات اصف

جان عشاق

 

ساز: پيشدرآمد بيات اصفهان (يك)

آواز: هماي سعادت (سه + چهار) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

هماي اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذري بر مقام ما افتد

حبابوار براندازم از نشاط كلاه اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد

شبي كه ماه مراد از افق طلوع كند بود كه پرتو نوري به بام ما افتد

ملوك را چو ره خاكبوس اين در نيست كي التفات مجال سلام ما افتد

چو جان فداي لبت شد خيال ميبستم كه قطرهاي ز زلالش به كام ما افتد

خيال زلف تو گفتا كه جان وسيله مساز كز اين شكار فراوان به دام ما افتد

ز خاك كوي تو هردم كه دم زند حافظ نسيم گلشن جان در مشام ما افتد

به نااميدي از اين در مرو بزن فالي بود كه قرعة دولت به نام ما افتد

آواز: (پنج) - كلام: باباطاهر

نگارينا دل و جانم ته داري همه پيدا و پنهانم ته داري

نميدونم كه اين درد از كه ديرم همين دونم كه درمانم تو داري

آواز: آتش نهفته (هفت) - كلام: حافظ

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

{براي ادامه ر. ك. آلبوم ساز قصهگو}

تصنيف: جان عشاق (شش) - كلام: حافظ

دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود تا كجا باز دل غمزدهاي سوخته بود

رسم عاشق كشي و شيوة شهرآشوبي جامهاي بود كه بر قامت او دوخته بود

جان عشاق سپند رخ خود ميدانست و آتش چهره بدين كار برافروخته بود

گرچه ميگفت كه زارت بكشم ميديدم كه نهانش نظري با من دلسوخته بود

كفر زلفش ره دين ميزد و آن سنگيندل در پياش مشعلي از چهره برافروخته بود

دل بسي خون به کف آورد ولي ديده بريخت ا... ا... که تلف کرد که اندوخته بود

يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد آنکه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ يارب اين قلبشناسي ز که آموخته بود

تصنيف (هشت) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

چندان كه گفتم غم با طبيبان درمان نكردند مسكين غريبان

آن گل كه هر دم در دست بادي است گو شرم بادش از عندليبان

يارب امان ده تا باز بيند چشم محبان روي حبيبان

اي منعم آخر بر خوان وصلت تا چند باشيم از بينصيبان

درج محبت بر مهر خود نيست يارب مبادا كام رقيبان

ما درد پنهان با يار گفتيم نتوان نهفتن درد از طبيبان

حافظ نگشتي شيداي گيتي گر ميشنيدي پند اديبان