گنبد مينا | استاد شجریان آهنگساز: پرويز مشكاتيان (+ فرامرز پايور و داريوش پيرنياكان) - دستگاه: دشتي،

گنبد مينا

دانلود آلبوم گنبد مینا در سه فایل

01 - Gonbade Mina.MP3 24494k 
02 - Gonbade Mina.MP3 9937k 
03 - Gonbade Mina.MP3 14600k

ساز: مقدمه (يك)

آواز: غم عشق (دو + سه) - كلام: حافظ

ديدي اي دل كه غم عشق دگربار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

آه از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت آه از آن مست كه با مردم هشيار چه كرد

اشك من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار طالع بي شفقت بين كه در اين كار چه كرد

برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر وه كه با خرمن مجنون دلافگار چه كرد

ساقيا جام مي ام ده كه نگارندة غيب نيست معلوم كه در پردة اسرار چه كرد

آنكه پرنقش زد اين دايرة مينايي كس ندانست كه در گردش پرگار چه كرد

فكر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت يار ديرينه ببينيد كه با يار چه كرد

تصنيف: گنبد مينا (چهار) - كلام: حافظ

ديده دريا كنم و صبر به صحرا فكنم و اندر اين كار دل خويش به دريا فكنم

از دل تنگ گنهكار برآرم آهي كآتش اندر گنه آدم و حوا فكنم

ماية خوشدلي آنجاست كه دلدار آنجاست م يكنم جهد كه خود را مگر آنجا فكنم

بگشا بند قبا اي مه خورشيدكلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فكنم

خورده ام تير فلك باده بده تا سرمست عقده دربند كمر تركش جوزا فكنم

جرعة جام بر اين تخت روان افشانم غلغل چنگ در اين گنبد مينا فكنم

حافظا تكيه بر ايام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فكنم

تصنيف: ساز قصهگو (پنج) - كلام: جواد آذر

تا دور چشم مست او، جاي مي از ناي سبو، خون كرده در پيمانه ها

{براي ادامه ر. ك. آلبوم ساز قصه گو}

آواز: پيام نسيم (هفت) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

ز كوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي

{براي ادامه ر. ك. آلبوم بهاريه}

 

جان عشاق |استاد شجریان آهنگساز: پرويز مشكاتيان (+ جواد معروفي و داريوش پيرنياكان) - دستگاه: بيات اصف

جان عشاق

 

ساز: پيشدرآمد بيات اصفهان (يك)

آواز: هماي سعادت (سه + چهار) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

هماي اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذري بر مقام ما افتد

حبابوار براندازم از نشاط كلاه اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد

شبي كه ماه مراد از افق طلوع كند بود كه پرتو نوري به بام ما افتد

ملوك را چو ره خاكبوس اين در نيست كي التفات مجال سلام ما افتد

چو جان فداي لبت شد خيال ميبستم كه قطرهاي ز زلالش به كام ما افتد

خيال زلف تو گفتا كه جان وسيله مساز كز اين شكار فراوان به دام ما افتد

ز خاك كوي تو هردم كه دم زند حافظ نسيم گلشن جان در مشام ما افتد

به نااميدي از اين در مرو بزن فالي بود كه قرعة دولت به نام ما افتد

آواز: (پنج) - كلام: باباطاهر

نگارينا دل و جانم ته داري همه پيدا و پنهانم ته داري

نميدونم كه اين درد از كه ديرم همين دونم كه درمانم تو داري

آواز: آتش نهفته (هفت) - كلام: حافظ

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

{براي ادامه ر. ك. آلبوم ساز قصهگو}

تصنيف: جان عشاق (شش) - كلام: حافظ

دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود تا كجا باز دل غمزدهاي سوخته بود

رسم عاشق كشي و شيوة شهرآشوبي جامهاي بود كه بر قامت او دوخته بود

جان عشاق سپند رخ خود ميدانست و آتش چهره بدين كار برافروخته بود

گرچه ميگفت كه زارت بكشم ميديدم كه نهانش نظري با من دلسوخته بود

كفر زلفش ره دين ميزد و آن سنگيندل در پياش مشعلي از چهره برافروخته بود

دل بسي خون به کف آورد ولي ديده بريخت ا... ا... که تلف کرد که اندوخته بود

يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد آنکه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ يارب اين قلبشناسي ز که آموخته بود

تصنيف (هشت) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

چندان كه گفتم غم با طبيبان درمان نكردند مسكين غريبان

آن گل كه هر دم در دست بادي است گو شرم بادش از عندليبان

يارب امان ده تا باز بيند چشم محبان روي حبيبان

اي منعم آخر بر خوان وصلت تا چند باشيم از بينصيبان

درج محبت بر مهر خود نيست يارب مبادا كام رقيبان

ما درد پنهان با يار گفتيم نتوان نهفتن درد از طبيبان

حافظ نگشتي شيداي گيتي گر ميشنيدي پند اديبان

آستان جانان |استاد شجریان آهنگساز: پرويز مشكاتيان - دستگاه: شور (بيات ترك، بيات كرد، دشتستاني) - اجر

آستان جانان 

 

 

 

 لینک دانلود ها به صورت دمو هستند

ساز: پيشدرآمد سرانداز (يك)

ساز: تکنوازی سنتور (دو)

چهارمضراب سروناز (سه)

آواز: خاطر حزين (چهار) - كلام: حافظ

كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد

از لعل تو گر يابم انگشتري زنهار صد ملك سليمانم در زير نگين باشد

غمناك نبايد بود از طعن حسود اي دل شايد كه چو وابيني خير تو در اين باشد

هر كاو نكند فهمي زين كلك خيالانگيز نقشش به حرام ار خود صورتگر چين باشد

جام مي و خون دل هريك به كسي دادند در دايره قسمت اوضاع چنين باشد

در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود كاين شاهد بازاري وآن پردهنشين باشد

آن نيست كه حافظ را رندي بشد از خاطر كاين سابقة پيشين تا روز پسين باشد

آواز: دوبيتي (پنج) - كلام: باباطاهر

سري ديرم كه سامانش نميبو غمي ديرم كه پايانش نميبو

اگر باور نداري سوي من آي ببين دردي كه درمانش نميبو

خوش آن ساعت كه يار از در در آيو شو هجرون و روز غم سر آيو

ز دل بيرون كنم جون را به صد شوق همين واجم كه جايش دلبر آيو

تصنيف: آستان جانان (شش) - كلام: حافظ (ترتيب متفاوت)

راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد شعري بخوان كه با آن رطل گران توان زد

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست گر راهزن تو باشي صد كاروان توان زد

بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد

تش در آن توان زد Ĥ درويش را نباشد برگ سراي سلطان ماييم و كهنه دلقي ك

قد خميدة ما سهلت نمايد اما بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرار عشقبازي جام مي مغانه هم با مغان توان زد

اهل نظر دو عالم در يك نظر ببازند عشق است و داد اول بر نقد جان توان زد

گر دولت وصالت خواهد دري گشودن سرها بدين تخيل بر آستان توان زد

عشق و شباب و رندي مجموعة مراد است چون جمع شد معاني گوي بيان توان زد

حافظ به حق قرآن كز شيد و زرق بازآي باشد كه گوي عيشي در اين جهان توان زد

آواز: استغناي عشق (نه) - كلام: حافظ

سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي دل ز تنهايي به جان آمد خدا را همدمي

چشم آسايش كه دارد از سپهر تيزرو ساقيا جامي به من ده تا بياسايم دمي

زيركي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت صعب روزي بوالعجب كاري پريشان عالمي

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع جو گل شاه تركان فارغ است از حال ما كو رستمي

آدمي در عالم خاكي نميآيد به دست عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي

اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست رهروي بايد جهانسوزي نه خامي بيغمي

در طريق عشقبازي امن و آسايش بلا است ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي

خيز تا خاطر به آن ترك سمرقندي دهيم كز نسيمش بوي جوي موليان آيد همي

گرية حافظ چه سنجد پيش استغناي عشق كاندر اين طوفان نمايد هفت دريا شبنمي

تصنيف شيدايي (يازده) - كلام: حافظ

در همه دير مغان نيست چو من شيدايي خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي

دل كه آيينة صافي است غباري دارد از خدا ميطلبم صحبت روشن رايي

شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان ور نه پروانه ندارد به سخن پروايي

كشتي باده بياور كه مرا بي رخ دوست گشته هر گوشه چشم از غم دل دريايي

زين دايره مينا خونين جگرم ميده تا حل كنم اين مشكل در ساغر مينايي

آواز: دوبيتي (ده) - كلام: باباطاهر

دلا از دست تنهايي به جونم ز آه و نالة خود در فغونم

شوان تار از درد جدايي كره فرياد مغز استخونم

عزيزون از غم و درد جدايي به چشمونم نمونده روشنايي

گرفتارم به دام غربت و درد نه يار و همدمي نه آشنايي

فلك كي بشنوه آه و فغونم به هر گردش زنه آتش به جونم

يك عمري بگذرونم با غم و درد به كام دل نگرده آسمونم

نميدونم دلم ديوونة كيست اسير نرگس مستونة كيست

نميدونم دل سرگشتة مو كجا ميگردد و در خونة كيست

نصيب كس نوي درد دل مو كه بسياره غم بيحاصل مو

كسي بو از غم و دردم خبردار كه داره مشكلي چون مشكل مو

دلي ديرم كه بهبودش نميبو نصيحت ميكرم سودش نميبو

به بادش مينهم، نش ميبره باد بر آتش مينهم دودش نميبو

بود درد مو و درمونم از دوست بود وصل مو و هجرونم از دوست

اگه قصابم از تن واكره پوست جدا هرگز نگرده جونم از دوست

مو آن آزردة بيخانمونم مو آن محنتنصيب سختجونم

مو آن سرگشتهخارم در بيابون كه هر بادي وزه پيشش دوونم

به صحرا بنگرم صحرا ته وينم به دريا بنگرم دريا ته وينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته وينم

مو كه افسرده حالم چون ننالم شكسته پر و بالم چون ننالم

همه گويند فلاني ناله كم كن ته آيي در خيالم چون ننالم

به آهي گنبد خضرا بسوجم فلك را جمله سر تا پا بسوجم

بسوجم ار نه كارم را بساجي چه فرمايي بساجي يا بسوجم

غم عشقت بيابون پرورم كرد هواي بخت بي بال و پرم كرد

به مو گفتي صبوري كن صبوري صبوري طرفه خاكي بر سرم كرد

بيداد | استاد شجریان آهنگساز: پرويز مشكاتيان - دستگاه: همايون - اجرا: 1361 - انتشار: 1365

آلبوم بیداد محمد رضا شجریانآلبوم بيداد 

 

لینک دانلود ها به صورت دمو هستند

 

ساز: مقدمه (يك) ساز: قطعه سوز و گداز (سه)

آواز: ياران را چه شد (دو + چهار) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

ياري اندر كس نميبينيم ياران را چه شد دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حيوان تيرهگون شد خضر فرخپي كجاست خون چكيد از شاخ گل ابر بهاران را چه شد

كس نميگويد كه ياري داشت حق دوستي حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد

لعلي از كان مروت بر نيامد سالها است تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد

شهر ياران بود و خاك مهربانان اين ديار مهرباني كي سر آمد شهر ياران را چه شد

صد هزاران گل شكفت و بانگ مرغي بر نخاست عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد

گوي توفيق و كرامت در ميان افكندهاند كس به ميدان درنميآيد سواران را چه شد

زهره سازي خوش نميسازد مگر عودش بسوخت كس ندارد ذوق مستي ميگساران را چه شد

حافظ اسرار الهي كس نميداند خموش از كه ميپرسي كه دور روزگاران را چه شد

تصنيف: ياد باد (پنج) - كلام: حافظ

روز وصل دوستداران ياد باد ياد باد آن روزگاران ياد باد

كامم از تلخي غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران ياد باد

گرچه ياران فارغند از ياد من از من ايشان را هزاران ياد باد

مبتلا گشتم در اين بند و بلا كوشش آن حقگذاران ياد باد

گرچه صد رود است از چشمم روان زندهرود باغكاران ياد باد

راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند اي دريغا رازداران يادباد

ساز: پيشدرآمد همايون (شش) ساز: چهارمضراب همايون (هفت)

آواز: عاشق مسكين (هشت + ده + دوازده) - كلام: حافظ

باغبان گر پنجروزي صحبت گل بايدش بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش

اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه كار كار ملك است آنچه تدبير و تأمل بايدش

تكيه بر تقوي و دانش در طريقت كافري است راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش

با چنين زلف و رخش بادا نظر بازي حرام هركه روي ياسمين و جعد سنبل بايدش

نازها زان نرگس مستانهاش بايد كشيد اين دل شوريده تا آن جعد و كاكل بايدش

ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش

كيست حافظ تا ننوشد باده بيآواز رود عاشق مسكين چرا چندين تجمل بايدش

ساز: چهارمضراب بيداد (نه)

تصنيف: هلاك من (چهارده) - كلام: سعدي

آنكه هلاك من همي خواهد و من سلامتش هرچه كند به شاهدي كس نكند ملامتش

باغ تفرج است و بس، ميوه نميدهد به كس جز به نظر نميرسد سيب درخت قامتش

نكه مريض عشق شد هيچ دوا نياورد باز به استقامتش Ĥ داروي دل نميكنم ك

هركه فدا نم يكند دنيي و دين و مال و سر گو غم نيكوان مخور تا نخوري ندامتش

جنگ نمي كنم اگر دست به تيغ م يبرد بلكه به خون مطالبت هم نكنم قيامتش

نچه گناه او بود من بكشم غرامتش Ĥ كاش كه در قيامتش بار دگر بديدمي ك

هركه هوا گرفت و رفت از پي آرزوي دل گوش مدار سعديا بر خبر سلامتش