آوازی اجرا شده در خانه ی موسیقی تاریخ 30/مهرماه سالِ گذشته | ( آواز ابوعطا )

اثر انگشتمحمد علی : سلام دوستان و همراهان آرشیو موسیقی ملی ایران

دوستان عزیز فایل پیشرو مربوط به اجراییست در خانه ی موسیقی در آواز ابوعطا تار از سهیل حکمت آرا از شاگردان استاد کلهر از شما دوستان یک سوال دارم اون هم این که این صدا صدای کدام یک از این هنرمندان موسیقی ایرانه ! حمید رضا نوربخش ، وحید تاج ، سالار عقیلی | البته در پایان کار مجری برنامه نام خواننده ی آوازو میارن

download dar edameye matlab

ادامه نوشته

آواز | استاد محمد رضا شجریان | تار : استاد فرهنگ شریف | ( ابوعطا )

استاد محمد رضا شجریان / برای بزرگنمایی کلیک کنیدمحمد علی : سلام دوستان عزیزم مدت یک سال و چند ماهی میشه که آرشیو موسیقی ملی ایرانو راه انداختم هدف معرفی موسیقی فاخر ایرانی بوده و بالابردن سلیقه موسیقیایی مردمانی که خیلی زود فراموش کردن هنر و فرهنگ ایرانی رو و حیف توی این یک سالو چهار ماه سمت راست وب شعری رو از حضرت حافظ قرار دادم که قسمتی از منه از درون من  در ادامه کاری رو قرار دادم با آواز استاد شجریان و تار استاد فرهنگ شریفِ بزرگ که با شنیدنِ این اثر هزار بار و هزار بار خدا رو شکر میکنم که در سرزمینی به دنیا اومدم که انسانهایی چون حافظ در اون میزیستند سرزمینی که چنین هنری داره و  هنرمندانی چون استاد شجریان و ... / تقدیم به محمدرضا اسدي عزیز تولدتون مبارک 

Download Va Etelaate Bishtar Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

بزم خراباتیان - اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و احمد عبادی

اجرای خصوصی استاد شجریان و استاد عبادی
ابوعطا
مدت اجرا : 16:34
کیفیت : 44kHz, 44 kbps
حجم : 5.34MB
Download Va Matne Sher Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

تصنیف حال که رسوا شده ام  با صدای استاد محمد رضا شجریان

سلام دوستان

تصنیفِ زیبایی از اجراهای خصوصی استاد شجریان در آواز ابوعطا رو تقدیم به کنم به تمامی

هنرمندان و هنر دوستان عزیز ( بهترین کیفیت صوتی کار همین فایل آپلود شده است )

حال که تنها شده ام می‌روی      واله و رسوا شده ام می‌روی

حال که غیر از تو ندارم کسی      این‌همه تنها شده ام می‌روی

حال که چون پیکر سوزان شمع     شعله سراپا شده ام می‌روی

حال که در بزم خراباتیان      همدم صهبا شده‌ام می‌روی

حال که در وادی عشق و جنون      لاله‌ی صحرا شده ام می‌روی

حال که نادیده خریدار آن        گوهر یکتا شده‌ام می‌روی

حال که در بحر تماشای تو      غرق تماشا شده‌ام می‌روی

این‌همه رسوا تو مرا خواستی        حال که رسوا شده‌ام می‌روی

خواننده: استادمحمد رضا شجریان
نی: محمد موسوی
اجرای خصوصی
آواز : ابوعطا

دانلود

سورپرایز | تمرین آواز | دانلود صدای خودم / محمد علی | سال 1388 | دانلود آواز | ( ابوعطا )

محمد علی : سلام دوستان عزیزم امروز بالاخره می خوام یک کاری از خودم براتون بزارم کار که نه تمرین البته بهتر از این نیستم البته اون موقع ۲۰ سال سن داشتم  سال 1388  فکر میکنم بیشتر برای من یک خاطره بود روزی که دوست عزیزم سینا ازم خواست یک آواز براش بخونم منم که منتظرم از این پیشنهادا بهم بشه کل فایل ۵ دقیقست و توسط سینا ی عزیزم ظبت شده این فایلو میزارم که دیگر دوستان هم اگه آوازی خوندن حتی یک تمرین ساده آپلود کنن تا قرار بدم لطفا فقط جدی باشید :) متاسفانه گوشی سینا ریکوردش ۵ دقیقه ای بود تحریر آخر و دوست داشتم بشنوید تمرین ما زیر پل بزرگراه و کوچه و خیابون و آپارتمان نمیشناسه فقط باید تمرین کرد به قول بزرگان تمرین تمرین تمرین

Download Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

پيوند مهر | استاد شجریان دستگاه: شور، ابوعطا

دانلود آلبوم پیوند مهر در یک فایل زیپ

سرور اول ( مدیا فایر )   سرور دوم ( مدیا فایر )   سرور سوم

ساز : تکنوازی تار ( یک )

ساز : قطعه ی ضربی تار و تنبک ( دو )

آواز: پيوند مهر (ترکِ سه ) - كلام: سعدي

ادامه ی آواز ترکِ پنج) - كلام: سعدي

خفته خبر ندارد سر بر كنار جانان كاين شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندي گر در غمش بگريم كاين كارهاي مشكل افتد به كاردانان

دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد ميبايد اين نصيحت كردن به دلستانان

دامن ز پاي برگير اي خوبروي خوشرو تا دامنت نگيرد دست خدايخوانان

من ترك مهر اينان در خود نميشناسم بگذار تا بيايد بر من جفاي آنان

روشنروان عاشق از تيرهشب ننالد داند كه روز گردد روزي شب شبانان

باور مكن كه من دست از دامنت بدارم شمشير نگسلاند پيوند مهربانان

چشم از تو بر نگيرم ور ميكشد رقيبم مشتاق گل بسازد با خوي باغبانان

من اختيار خود را تسليم عشق كردم همچون زمام اشتر در دست ساربانان

شکرفروش مصري حال مگس چه داند اين دست شوق بر سر وان آستين فشانان

شايد كه آستينت بر سر زنند سعدي تا چون مگس نگردي گرد شكردهانان

ساز : قطعه ی ضربی ( چهار )

ساز : چهاز مضراب ( شش )  

تصنيف: اي ساربان (هفت) - كلام: سعدي

اي ساربان، آهسته ران، كآرام جانم ميرود وآن دل كه با خود داشتم با دلستانم ميرود

من ماندهام مهجور از او درمانده و رنجور از او گويي كه نيشي دور از او در استخوانم ميرود

گفتم به نيرنگ و فسون پنهان كنم ريش درون پنهان نميماند كه خون بر آستانم ميرود

محمل بدار اي ساربان تندي مكن با كاروان كز عشق آن سرو روان گويي روانم ميرود

او ميرود دامنكشان من زهر تنهايي چشان ديگر مپرس از من نشان كز دل نشانم ميرود

برگشت يار سرکشم بگذاشت عيش ناخوشم چون مجمري پرآتشم کز سر دخانم مي رود

با آن همه بيداد او وين عهد بي بنياد او در سينه دارم ياد او يا بر زبانم مي رود

بازآي و بر چشمم نشين اي دلستان نازنين کآشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود

شب تا سحر م ينغنوم و اندرز کس م ينشنوم وين ره نه قاصد مي روم کز کف عنانم مي رود

گفتم بگريم تا ابل چون خر فروماند به گل وين نيز نتوانم که دل با کاروانم م يرود

صبر از وصال يار من برگشتن از دلدار من گرچه نباشد کار من هم کار از آنم م يرود

در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم مي رود

سعدي فغان از دست ما لايق نبود اي بي وفا طاقت نميآرم جفا کار از فغانم م يرود

آواز: تمناي دوست (هشت) - كلام: سعدي (تفاوت ترتيب)

هركس به تماشايي رفتند به صحرايي ما را كه تو منظوري خاطر نرود جايي

يا چشم نميبيند يا راه نميدارد هر كاو به وجود خود دارد ز تو پروايي

ديوانة عشقت را جايي نظر افتاده است كآنجا نتواند رفت انديشة دانايي

گويند رفيقانم در عشق چه سر داري گويم كه سري دارم درباخته در پايي

اميد تو بيرون برد از دل همه اميدي سوداي تو خالي كرد از سر همه سودايي

زيبا ننمايد سرو اندر نظر عقلش آن کش نظري باشد با قامت زيبايي

زنهار نميخواهم كز كشتن امانم ده تا سيرترت بينم يك لحظه مدارايي

در پارس که تا بوده است از ولوله آسوده است بيم است که برخيزد از حسن تو غوغايي

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت گر دسترسي باشد يكروز به يغمايي

گويند تمنايي از دوست بكن سعدي جز دوست نخواهم كرد از دوست تمنايي

تصنيف: وداع ياران (نه) - كلام: سعدي

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

هر كاو شراب فرقت روزي چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران

با ساربان بگوييد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در ديده آب حسرت گريان چو در قيامت چشم گناهكاران

اي صبح شبنشينان جانم به طاقت آمد از بس كه دير ماندي چون شام روزهداران

چندين كه برشمردم از ماجراي عشقت اندوه دل نگفتم الا يك از هزاران

سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران

چندت كنم حكايت شرح اين قدر كفايت باقي نمي توان گفت الا به غمگساران

عشق داند | استاد شجریان آهنگساز: محمدرضا لطفي - دستگاه: ابوعطا - اجرا: 1359 - انتشار: 1376

عشق داند

آواز: عشق داند (دو + سه + چهار) - كلام: حافظ

در نظربازي ما بي خبران حيرانند من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي عشق داند كه در اين دايره سرگردانند

جلوهگاه رخ او ديدة من تنها نيست ماه و خورشيد همين آينه مي گردانند

عهد ما با لب شيريندهنان بست خدا ما همه بنده و اين قوم خداوندانند

مفلسانيم و هواي مي و مطرب داريم آه اگر خرقه پشمين به گرو نستانند

وصل خورشيد به شبپرة اعمي نرسد كه در آن آينه صاحبنظران حيرانند

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشقبازان چنين مستحق هجرانند

مگرم چشم سياه تو بياموزد كار ور نه مستوري و مستي همه كس نتوانند

گر به نزهتگه ارواح برد بوي تو باد عقل و جان گوهر هستي به نثار افشانند

زاهد ار رندي حافظ نكند فهم چه شد ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند

گر شوند آگه از انديشة ما مغبچگان بعد از اين خرقه صوفي به گرو نستانند

آواز (پنج) - كلام: بابا طاهر (+ نظامي؟!)

به كشت خاطرم جز غم نرويد به باغم جز گل ماتم نرويد

به صحراي دل بيحاصل مو گياه نااميدي هم نرويد

به دشت افتاده مجنون زار و دلتنگ چو سيلآورده چوبي در بن سنگ

به شب از آتش آه شرربار نمايان بود در دامان كهسار

غم عشقت بيابونپرورم كرد هواي وقت بي بال و پرم كرد

به مو گفتي صبوري كن صبوري صبوري طرفه خاكي بر سرم كرد

به روي دلبري گر مايل استم مكن منعم گرفتار دل استم

خدا را ساربون آهسته ميران كه مو وامانده اين قافل استم

عزيزا كاسة چشمم سرايت ميون هر دو چشمم جاي پايت

از او ترسم كه غافل پا نهي باز نشينه خار مژگونم به پايت

تو دوري از برم دل در برم نيست هواي ديگري هم در سرم نيست

به جان دلبرم كز هر دو عالم تمناي دگر جز دلبرم نيست

تصنيف: بهار دلكش (شش) - كلام: عارف قزويني

بهار دلكش رسيد و دل به جا نباشد از آن كه دلبر دمي به فكر ما نباشد

در اين بهار اي صنم بيا و آشتي كن كه جنگ و كين با من حزين روا نباشد

صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده ميگفت نازنينان را مه جبينان را وفا نباشد

اگر كه با اين دل حزين تو عهد بستي عزيز من با رقيب من چرا نشستي

چرا دلم را عزيز من از كينه خستي

بيا در برم از وفا يك شب، اي مه نخشب تازه كن عهدي كه بر شكستي

پيام نسيم | استاد شجریان آهنگساز: داريوش پيرنياكان (+ محمدرضا شجريان) - دستگاه: ابوعطا - اجرا: ۱۳۶۹

پيام نسيم

ساز: پيشدرآمد ابوعطا (يك)

آواز: مژدة دلدار (دو) - كلام: حافظ

اي صبا نكهتي از خاك ره يار بيار ببر اندوه دل و مژدة دلدار بيار

نكتة روحفزا از دهن دوست بگو نامة خوشخبر از عالم اسرار بيار

تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام شمه اي از نفحات نفس يار بيار

به وفاي تو كه خاك ره آن يار عزيز بي غباري كه پديد آيد از اغيار بيار

گردي از رهگذر دوست به كوري رقيب بهر آسايش اين ديدة خونبار بيار

خامي و سادهدلي شيوه جانبازان نيست خبري از بر آن دلبر عيار بيار

شكر آن را كه تو در عشرتي اي مرغ چمن به اسيران قفس مژده گلزار بيار

كام جان تلخ شد از صبر كه كردم بيدوست عشوه اي زان لب شيرين شكربار بيار

روزگاري است كه دل چهرة مقصود نديد ساقيا آن قدح آينهكردار بيار

دلق حافظ به چه ارزد به مي اش رنگين كن وانگهش مست و خراب از سر بازار بيار

تصنيف: پيام نسيم (سه) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

ز كوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي

چو گل گر خردهاي داري خدا را صرف عشرت كن كه قارون را غلطها داد سوداي زراندوزي

ز جام گل دگر بلبل چنان مست مي لعل است که زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزي

به صحرا رو كه از دامن غبار غم بيفشاني به گلزار آي كز بلبل غزل گفتن بياموزي

چو امکان خلود اي دل در اين فيروزه ايوان نيست مجال عيش فرصت دان به فيروزي و بهروزي

طريق کامبخشي چيست ترک کام خود گفتن کلاه سروري آن است کز اين ترک بردوزي

سخن در پرده م يگويم چو گل از غنچه بيرون آي که بيش از پنجروزي نيست حکم مير نوروزي

ندانم نوحة قمري به طرف جويباران چيست مگر او نيز همچون من غمي دارد شبانروزي

جدا شد يار شيرينت كنون تنها نشين اي شمع كه حكم آسمان اين است اگر سازي و گر سوزي

مياي دارم چو جان صافي و صوفي ميكند عيبش خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد روزي

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بيا ساقي که جاهل را هنيتر مي رسد روزي

مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي

نه حافظ مي کند تنها دعاي خواجه تورانشاه ز مدح آصفي خواهد جهان عيدي و نوروزي

جنابش پارسايان راست محراب دل و ديده جبينش صبح خيزان راست روز فتح و فيروزي

آواز: سوداي عاشقي (چهار) - كلام: حافظ

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد ياد حريف شهر و رفيق سفر نكرد

يا بخت من طريق مروت فروگذاشت يا او به شاهراه طريقت گذر نكرد

گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نكرد

شوخي مكن كه مرغ دل بي قرار من سوداي دام عاشقي از سر بدر نكرد

هر كس كه ديد روي تو بوسيد چشم من كاري كه كرد ديدة من بينظر نكرد

من ايستاده تا كنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسيم سحر نكرد

ساز: قطعة ضربي (شش)

آواز (هفت) - كلام: باباطاهر

خوش آن ساعت كه ديدار ته وينم كمند عنبرينتار ته وينم

نهوينه خرمي هرگز دل مو مگر آن دم كه رخسار ته وينم

غم عالم همه كردي به بارم مگر مو لوك مست سرقطارم

مهارم كردي و دادي به ناكس فزودي هر زمان باري به بارم

نسيمي كز بن آن كاكل آيو مرا خوشتر ز بوي سنبل آيو

چو شو گيرم خيالت را در آغوش سحر از بسترم بوي گل آيو

فلك كي بشنو آه و فغونم به هر گردش زنه آتش به جونم

يك عمري بگذرونم با غم و درد به كام دل نگرده آسمونم

نميدونم دلم ديوونة كيست اسير نرگس مستونة كيست

نميدونم دل سرگشتة مو كجا ميگردد و در خونة كيست

آواز: درد شوق (هشت) - كلام: حافظ

دل از من برد روي از من نهان كرد خدا را با كه اين بازي توان كرد

شب تنهائيم در قصد جان بود خيالش لطفهاي بيكران كرد

چرا چون لاله خونيندل نباشم که با ما نرگس او سرگران کرد

که را گويم که با اين درد جان سوز طبيبم قصد جان ناتوان کرد

بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحي گريه و بربط فغان کرد

صبا گر چاره داري وقت وقت است كه درد اشتياقم قصد جان كرد

ميان مهربانان کي توان گفت که يار ما چنين گفت و چنان کرد

عدو با جان حافظ آن نکردي که تير چشم آن ابروکمان کرد

ساز: چهارمضراب رخس شمشير (نه)

تصنيف: عشق نهان (ده) - كلام: صفاي اصفهاني

دل بردي از من به يغما، اي ترك غارتگر من ديدي چه آوردي اي دوست، از دست دل بر سر من

عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد رفتي چو تير و كمان شد از بارِ غم پيكر من

بار غم عشق او را، گردون نيارد تحمل چون ميتواند كشيدن، اين پيكر لاغر من

ميسوزم از اشتياقت، در آتشم از فراقت كانون من سينه من، سوداي من آذر من

اول دلم را صفا داد آيينهام را جلا داد آخر به باد فنا داد، عشق تو خاكستر من

تصنيف: سرو خجل (يازده) - كلام: علياكبر شيدا

اي كه به پيش قامتت، سرو چمن خجل شده / سوسن و گل به پيش تو بنده منفعل شده

تا به كي از غمت گدازم / در هجرت سوزم و بسازم - اي صنم سوزم و بسازم

در عشقت، سوزم اي، نگارا / خدا را، تو كم كن، جفا را

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ( آواز : استاد شجریان تار استاد شهناز ) ( ابوعطا )         

سلام دوستان

آوازی در ابوعطا که به من آرامش خاصی میده امیدوارم لذت ببرید

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم          در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار          پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود          عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود          در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من          داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی          چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش          نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

شمارو دعوت میکنم به شنیدن این آواز با صدای استاد محمد رضا شجریان و تار استاد شهناز در برنامه گلهای تازه شماره ی ۶۵

 

تحلیل ردیف آلبوم عشق داند / محمد رضا شجریان ( ابوعطا )

تحلیل ردیف آلبوم عشق داند / محمد رضا شجریان ( ابوعطا )

Matne Morede Nazar Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته