تصنیف | یاد از آن روزی که زهره | ای باد صبا بوی که داری | سیامک شجریان | ( سه گاه )

محمد جواد شجریان / سیامک شجریانمحمد علی : سلام دوستان و همراهان عزیز تصنیفی در گوشه های زابل ، مویه و مخالف سه گاه و تقدیمتون میکنم با نامِ زهره این تصنیف و حتما در گذشته با صدای داریوش رفیعی عزیز شنیدید این بار این کار بسیار زیبا رو با صدای برادر استاد شجریان محمد جواد شجریان ( سیامک ) قرار میدم

یاد از آن روزی که بودی زهره یار من / دور از چشم رقیبان درکنار من
حالیا خالیست جایت ای نگار من / در شام تار من آخر کجائی زهره

Download Va Etelaate Bishtar Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

آواز | استاد محمد رضا شجریان | گلهای تازه | ( گوشه ی حُدی پهلوی ) ( سه گاه )

استاد محمد رضا شجریانمحمد علی : آواز بی نظیری در گوشه ی حُدی پهلوی با صدای استاد محمد رضا شجریان تقدیم به دوست داران هنر اصیل ایرانی | دوستان گوشه ی هدی پهلوی گوشه ای خاصِ که کمتر توسط آواز خوانان اجرا شده البته استاد شجریان در قسمتی از این آواز اشاره ای به گوشه ی مغلوب میکنن و باز به حُدی و پهلوی فرود میان

 من همان نایم که گر خوش بشنوی / شرح دردم با تو گوید مثنوی
من همان جامم که گفت آن غمگسار / با دل خونین لب خندان بیار
من همان عشقم که در فرهاد بود / او نمی دانست و خود را می ستود

Download Va Matne Sher Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

تصنیف" من از روز ازل " با صدای استاد محمد رضا شجریان ( سه گاه )

آواز: استاد محمد رضا شجریان  آهنگ از: مرتضی محجوبی
کلام: رهی معیری  /  گروه آوا
کنسرت سه گاه در دوبی سال 1375 بازخوانی ( اصل اثر با صدای استاد بنان )

من از روز ازل، دیوانه بودم  /   دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو  /  سرخوش از باده ی، مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم  /  نالان از تو شد چنگ و عود من  /  تار موی تو، تار و پود من

Download Va Matne Sher Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

آلبوم «گاهی سه گاهی» به آهنگسازی پویا سرایی و خوانندگی محمد معتمدی (دانلود نمونه نمايشي)

گاهی سه گاهی محمد معتمدی پویا سرائی ( برای مشاهده ی کاور در سایز اصلی کلیک کنید )سلام دوستان

آلبوم گاهی سه گاهی اثری از پویا سرائی است که در شهریور ماه ۱۳۹۱ منتشر شد در این آلبوم که شاملِ ۸ ترک است تصانیف و آواز هایی را با صدای دلنشینِ محمد معتمدی در سه گاه میشنویم بی شک صدای محمد معتمدی نوید دهنده ی روزهایِ روشنی برای موسیقی ایرانی است در ادامه میتوانید قسمتی از آلبوم رو دانلود کنید ( نسخه ی اصلی این آلبوم در بازار موجودِ که پیشنهاد میکنم حتما خریداری کنید و لذت ببرید )

Download Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

برگ سبز برنامه شماره 176 آواز ایرج در دستگاه سه گاه

برگ سبزمحمد علی : سلام دوستان
دیشب برنامه ای رو گوش میدادم از سری برنامه های گلها با آواز ایرج آوازی در سه گاه که پیشنهاد میکنم این کارو دانلود کنید و لذت ببرید
خلـــوت گـــزیده را بـــه تمـــاشا چــه حــاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

Download Va Etelaate Bishtar Dar Edameye Matlab

 

ادامه نوشته

هجران (تک نوازی تار) حسین علیزاده

دانلود هجران (تک نوازی تار) حسین علیزاده

 

 

Download Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

شوق دوست | همایون شجریان آهنگساز: محمدجواد ضرابيان - دستگاه: سه گاه - انتشار: ۱۳۸۳

شوق دوست
نام آلبوم: شوق دوست
دستگاه: سه گاه
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: محمد جواد ضرابیان
سرپرست گروه: محمد جواد ضرابیان
نی: بهروز الوندی پور
تار: شهرام میرجلالی
کمانچه: سینا جهان آبادی

Download Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته

رسواي دل | استاد شجریان آهنگساز: داريوش پيرنياكان (+ مرتضي محجوبي و علي اكبر شيدا) - دستگاه: سه گاه

رسواي دل

ساز: مقدمه (يك)

ساز: درآمد سه گاه (دو)

ساز: چهارمضراب سه گاه (سه)

آواز: شب فراق (چهار) - كلام: سعدي

جزاي آن كه نگفتيم شكر روز وصال شب فراق نخفتيم لاجرم ز خيال

بدار يك نفس اي قائد اين زمام جمال كه ديده سير نمي گردد از نظر به جمال

دگر به گوش فراموش اهل سنگيندل پيام ما كه رساند مگر نسيم شمال

به تيغ هندي دشمن قتال م ينكند چنان كه دوست به شمشير غمزه قتال

جماعتي كه نظر را حرام م يگويند نظر حرام بكردند و خون خلق حلال

غزال اگر به كمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در كمند غزال

تو بر كنار فراتي نداني اين معني به راه باديه دارند قدر آب زلال

اگر مراد نصيحتكنان ما اين است كه ترك دوست بگوئيم، تصوري است محال

به خاكپاي تو دادم كه تا سرم نرود كه سر بدر نرود همچنان اميد وصال

حديث عشق چه حاجت كه بر زبان آريم به آب ديدة خونين نوشته صورت حال

سخن دراز كشيديم و همچنان باقي است كه ذكر دوست نيارد به هيچگونه ملال

به ناله كار ميسر نمي شود سعدي وليك نالة بيچارگان خوش است، بنال

تصنيف: رسواي دل (پنج) - كلام: رهي معيري

من از روز ازل، ديوانه بودم، ديوانه روي تو، سرگشته كوي تو / سرخوش از باده مستانه بودم، در عشق و مستي، افسانه بودم

نالان از تو شد چنگ و عود من / تار موي تو، تار و پود من

بي باده مدهوشم، ساغر نوشم، ز چشمه نوش تو / مستي دهد ما را، گل رخسارا، بهار آغوش تو

چو به ما نگري، غم دل ببري، كز باده نوشين تري / سوزم همچون گل، از سوداي دل؛ دل، رسواي تو، من رسواي دل

گرچه به خاك و خون، كشيدي مرا، روزي كه ديدي مرا / باز آ كه در شام غمم، صبح اميدي مرا

آواز: سازو آواز ترک ( شش )

آواز: بي پا و سر (هفت) - كلام: عطار نيشابوري

بجز غم خوردن عشقت غمي ديگر نميدانم كه شادي در همه عالم از اين خوشتر نميدانم

گر از عشقت برون آيم به ما و من فرون آيم وليكن ما و من گفتن به عشقت در نميدانم

ز بس كاندر ره عشق تو از پاي آمدم تا سر چنان بي پا و سر گشتم كه پاي از سر نميدانم

به هر راهي كه دانستم فرو رفتم به بوي تو كنون عاجز فرو ماندم رهي ديگر نميدانم

دلي كاو بود همدردم، چنان گم گشت در دلبر كه بسياري نظر كردم، دل از دلبر نميدانم

به هشياري مي از ساغر جدا كردن توانستم كنون از غايت مستي مي از ساغر نم يدانم

به مسجد بتگر از بت باز مي دانستم و اكنون در اين خمخانة رندان بت از بتگر نمي دانم

چو شد محرم ز يك دريا همه نامي كه دانستم درين درياي بينامي دو نا مآور نمي دانم

يكي را چون نمي دانم سه چون دانم كه از مستي يكي راه و يكي رهرو يكي رهبر نمي دانم

كسي كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وي من اين درياي پر شور از نمك كمتر نمي دانم

دل عطار انگشتي سيهرو بود و اين ساعت ز برق عشق آن دلبر بجز اخگر نمي دانم

تصنيف: تار زلف (هشت) - كلام: علي اكبر شيدا

از بس به تار زلفت، دلها گرفته منزل دل را كجا بجويم، يك زلف و اين همه دل

سرو روانم، آرام جانم، من بي تو نمانم بيا حبيبم، بيا شيرينم، بيا شمع محفلم

آه اي هستي من شور مستي من برچين اشك مرا برچين

تصنيف: غم دل (نه) - كلام: علياكبر شيدا

از غم عشق تو اي صنم روز و شب نالهها ميكنم من

وز قد و قامتت هر زمان صد قيامت به پا ميكنم من

دست بر زلف تو ميزنم - اي جانم - روز خود را سيه ميكنم من

گر به فلك مي رسد آه من از غمت، چشم تو دل ميبرد دلربا يار

با من شيدا نشين، حال نزارم ببين

بيش از اين بد مكن فتنه به كارم مكن، بيوفا يار

آيين وفا و مهرباني در شهر شما مگر نباشد - حبيبم

سر كوي تو تا چند آيم و شم، ز وصلت بينوا چند آيم و شم

سر كويت براي ديدن تو، نترسي از خدا چند آيم و شم

صبر بر جور تو ميكنم من

روز خود را سيه ميكنم من

عمر خود را تبه ميكنم من

تصنيف: دل شيدا (ده ) - كلام: باباطاهر + جامي + علياكبر شيدا

تو دوري از برم دل برم نيست هواي ديگري اندر سرم نيست

به جان دلبرم كز هر دو عالم تمناي دگر جز دلبرم نيست

آرام جانم، سرو روانم، من بي تو نمانم

بيا اي نازنين، بيا اي مه جبين، دردت به جانم

از غم عشقت، دل شيدا شكست شيشه مي در شب يلدا شكست

از بس كه زدم ريگ بيابان به كف خار مغيلان همه در پا شكست

آواز: آوازِ ترک ( یازده )

انتظار دل | استاد شجریان آهنگساز: فرامرز پايور - دستگاه: افشاري، شور (+ سه گاه) - اجرا: 1358 - انتشا

انتظار دل (پيغام اهل راز ۲

تصنيف: ملكا (يك) - كلام: سنايي

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي نروم جز به همان ره كه توام راهنمايي

همه درگاه تو جويم همه از فضل تو پويم همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي

تو زن و جفت نداري تو خور و خفت نداري احد بي زن و جفتي ملک کامروايي

نه نيازت به ولادت نه به فرزندت حاجت تو جليل الجبروتي تو نصير الامرايي

تو حكيمي، تو عظيمي، تو كريمي، تو رحيمي تو نمايندة فضلي تو سزاوار ثنايي

بري از رنج و گدازي بري از درد و نيازي بري از بيم و اميدي بري از عيب و خطايي

بري از خوردن و خفتن بري از شرک و شبيهي بري از صورت و رنگي بري از عيب و خطايي

نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجي نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم نيايي

نبد اين خلق و تو بودي نبود خلق و تو باشي نه بجنبي نه بگردي نه بكاهي نه فزايي

همه عزي و جلالي همه علمي و يقيني همه نوري و سروري همه جودي و سخايي

همه غيبي تو بداني همه عيبي تو بپوشي همه بيشي تو بكاهي همه كمي تو فزايي

احد ليس كمثله صمد ليس له ضد لمن الملك تو گويي كه مر آن را تو سزايي

لب و دندان سنايي همه توحيد تو گويد مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي

آواز: بلبل نالان (سه + چهار) - كلام: حافظ

بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت واندر آن برگ و نوا خوش نالههاي زار داشت

گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست گفت ما را جلوة معشوق بر اين كار داشت

يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض پادشاهي كامران بود از گدايي عار داشت

در نميگيرد نياز و ناز ما با حسن دوست خرم آن كز نازنينان بخت برخوردار داشت

خيز تا بر كلك آن نقاش جان افشان كنيم كاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن شيخ صنعان خرقه رهن خانة خمار داشت

وقت آن شيرينقلندر خوش كه در اطوار سير ذكر تسبيح ملك در حلقة زنار داشت

چشم حافظ زير بام قصر آن حوري سرشت شيوة جنات تجري تحتهاالانهار داشت

تصنيف: انتظار دل (پنج) - كلام: عارف قزويني

از كفم رها - جانم - شد قرار دل نيست و دست من - خدا - اختيار دل

دل به هر كجا - جانم - رفت و بر نگشت ديده شد سپيد - خدا - ز انتظار دل

خون دل بريخت - جانم - از دو چشم من خوش دلم از اين - خدا - انتحار دل

بعد از اين ضرر - جانم - ابلهم اگر خم كنم كمر - خدا - زير بار دل

ساز: پیش در آمد سه گاه                     

ساز: رِنگه سه گاه

آواز: حكايت دل (هشت) - كلام: حافظ (تفاوت ترتيب)

آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند...

{براي ادامه ر.ك. آلبوم ساز قصهگو}

ساز: رنگ افشاري (نه) - فرامرز پايور

آسمان عشق |استاد شجریان آهنگساز: داريوش پيرنياكان (+ سعيد فرجپوري و محمدرضا شجريان) - دستگاه: سه گاه

آسمان عشق

لینک دانلود ساز و آواز سه گاه به صورت دمو

ساز: پيش درآمد و چهارمضراب (يك)

آواز: وصف عشق (دو) - كلام: عطار (در دو غزل متفاوت)

جانا حديث حسنت در داستان نگنجد رمزي ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوي دل نباشد جلوهگه جمالت در چشم و جان نگنجد

در دل چو عشقت آمد سوداي جان نماند در جان چو مهرت افتد عشق روان نگنجد

پيغام خستگانت در کوي تو که آرد کآنجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد

دل کز تو بوي يابد در گلستان نپويد جان کز تو رنگ گيرد خود در جهان نگنجد

آن دم که عاشقان را نزد تو بار باشد مسکين کسي که آنجا در آستان نگنجد

بخشاي بر غريبي کز عشق مي نميرد وانگه در آشيانت خود يک زمان نگنجد

جان داد دل که روزي در کوت جاي يابد نشناخت او که آخر جاي چنان نگنجد

آن دم که با خيالت دل را ز عشق گويد عطار اگر شود جان اندر ميان نگنجد

سوداي زلف و خالت در هر خيال نايد انديشة وصالت جز در گمان نگنجد

جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد و آوازة جمالت اندر جهان نگنجد

وصلت چگونه جويم کاندر طلب نيايد وصفت چگونه گويم کاندر زبان نگنجد

هرگز نشان ندادند از كوي تو كسي را زيرا كه راه كويت اندر نشان نگنجد

آهي كه عاشقانت از حلق جان برآرند اندر زمان نيايد، و اندر مكان نگنجد

آنجا كه عاشقانت يكدم حضور يابند دل در حساب نايد چون در ميان نگنجد

اندر ضمير دلها گنجي نهان نهادي از دل اگر برآيد در آسمان نگنجد

عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد زيرا كه وصف عشقت اندر بيان نگنجد

تصنيف: ميدانم (سه) - كلام: مولانا

به گرد دل همي گردي، چه خواهي كرد؟ ميدانم چه خواهي كرد، دل را خون، رخ را زرد؟ ميدانم

يكي بازي برآوردي كه رخت دل همه بردي چه خواهي بعد از اين بازي دگر آورد؟ ميدانم

به يک غمزه جگر خستي پس آتش اندر او بستي بخواهي پخت مي بينم بخواهي خورد ميدانم

به حق اشك گرم من، به حق آه سرد من كه گرمم پرس چون بيني، كه گرم از سرد ميدانم

مرا دل سوزد و سينه تو را دامن، اين فرق است كه سوز از سوز و دود از دود و درد از درد ميدانم

به دل گويم كه چون مردان صبوري كن، دلم گويد نه مردم ني زن، گر از غم ز زن تا مرد ميدانم

دلا چون گرد برخيزي ز هر بادي، نميگفتي كه از مردي برآوردم ز دريا گرد ميدانم

جوابم داد دل کان مه چو جفت و طاق ميبازد چو ترسا جفت گويم گر ز جفت و فرد ميدانم

چو در شطرنج شد قايم بريزد نرد شش پنجي بگويم مات غم باشم اگر اين نرد ميدانم

ساز: چهارمضراب مخالف (چهار) - سعيد فرجپوري

آواز: درد فراق (پنج) - كلام: عطار

جانا ز فراق تو اين محنت جان تا كي دل در غم عشق تو رسواي جهان تا كي

چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا كي

نامد گه آن آخر كز پرده برون آيي آن روي بدان خوبي در پرده نهان تا كي

در آرزوي رويت اي آرزوي جانم دل نوحه کنان تا چند، جان نعره زنان تا کي

بشكن به سر زلفت اين بند گران از دل بر پاي دل مسكين اين بند گران تا كي

دلبردن مشتاقان از غيرت خود تا چند خونخوردن و خاموشي زين دلشدگان تا كي

اي پير مناجاتي در ميکده رو بنشين درباز دو عالم را اين سود و زيان تا کي

اندر حرم معني از کس نخرند دعوي پس خرقه بر آتش نه زين مدعيان تا کي

گر طالب دلداري از کون و مکان بگذر هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کي

گر عاشق دلداري ور سوختة ياري بي نام و نشان مي رو زين نام و نشان تا كي

گفتي به اميد تو بارت بکشم از جان پس بارکش ار مردي اين بانگ و فغان تا کي

عطار همي بيند کز بار غم عشقش عمر ابدي يابد عمر گذران تا کي

آواز: عاشق رسوا (شش) - كلام: عطار

زهي در كوي عشقت مسكن دل چه مي خواهي از اين خون خوردن دل

چكيده خون دل بر دامن جان گرفته جان پرخون دامن دل

از آن روزي كه دل ديوانة توست به صد جان من شدم در شيون دل

منادي مي كنند در شهر امروز كه خون عاشقان بر گردن دل

چو رسوا كرد ما را درد عشقت همي كوشم به رسواكردن دل

چو عشقت آتشي در جان من زد برآمد دود عشق از روزن دل

زهي خال و زهي روي چو ماهت كه دل هم دام جان هم ارزن دل

مكن جانا دل ما را نگه دار كه آسان است بر تو بردن دل

چو گل اندر هواي روي خوبت به خون درمي كشم پيراهن دل

بيا جانا دل عطار كن شاد كه نزديك است وقت رفتن دل

تصنيف: آسمان عشق (هفت) - كلام: مولانا

چنان مستم چنان مستم من امشب كه از چنبر، برون جستم من امشب

چنان چيزي كه در خاطر نيايد چنانستم چنانستم من امشب

به جان با آسمان عشق رفتم به صورتگر در اين پستم من امشب

بشوي اي عقل دست خويش از من كه در مجنون بپيوستم من امشب

گرفتم گوش عقل و گفتم اي عقل برون رو کز تو وارستم من امشب

به دستم داد آن يوسف ترنجي که هر دو دست خود خستم من امشب

چنانم کرد آن ابريق پر مي که چندين كوزه بشکستم من امشب

نمي دانم کجايم ليک فرخ مقامي کاندر او هستم من امشب

بيامد بر درم اقبال نازان ز مستي در بر او بستم من امشب

چو واگشت او پي او ميدويدم دمي از پاي ننشستم من امشب

چو نحن اقربم معلوم آمد دگر خود را بنپرستم من امشب

مبند آن زلف شمسالدين تبريز که چون ماهي در اين شستم من امشب

نوا | آهنگساز: پرويز مشكاتيان - دستگاه: نوا و مركب خواني (بيات ترك، سه گاه) - اجرا: ۱۳۶۱ - انتشار: ۱

نوا و مركب خواني

 

 

ساز: قطعه طلوع (يك) ساز: قطعه نهفت (چهار) - صبا، هرمزي، پرويز مشكاتيان

آواز: اهل عشق (دو + سه) - كلام: سعدي (تفاوت ترتيب)

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم

شوق است در جدايي و جور است در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم

گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم

ما را سري است با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم

روي ار به روي ما نكني حكم از آن توست بازآ كه روي در قدمانت بگستريم

ما با توايم و با تو نهايم اينت بلعجب! در حلقهايم با تو و چون حلقه بر دريم

نه بوي مهر ميشنويم از تو اي عجب نه روي آن كه مهر دگركس بپروريم

از دشمنان برند شكايت به دوستان چون دوست دشمن است شكايت كجا بريم

ما خود نميرويم دوان در قفاي كس آن ميبرد كه ما به كمند وي اندريم

سعدي تو كيستي كه در اين حلقه كمند چندان فتادهاند كه ما صيد لاغريم

آواز: حكايت دوست (پنج) - كلام: سعدي

ما گدايان خيل سلطانيم شهربند هواي جانانيم

بنده را نام خويشتن نبود هرچه ما را لقب دهند آنيم

گر برانند و گر ببخشايند ره به جاي دگر نميدانيم

چون دلارام ميزند شمشير سر ببازيم و رخ نگردانيم

دوستان در هواي صحبت يار زر فشانند و ما سر افشانيم

مر خداوند عقل و دانش را عيب ما گو مكن كه نادانيم

هر گلي نو كه در جهان آيد ما به عشقش هزاردستانيم

تنگچشمان نظر به ميوه كنند ما تماشاكنان بستانيم

تو به سيماي شخص مينگري ما در آثار صنع حيرانيم

هرچه گفتيم جز حكايت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم

سعديا بي وجود صحبت يار همه عالم به هيچ نستانيم

ترك جان عزيز بتوان گفت ترك يار عزيز نتوانيم

آواز: جور يار (شش) - كلام: سعدي

غم زمانه خورم يا فراق يار كشم به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم

نه قوتي كه توانم كناره جستن از او نه قدرتي كه به شوخيش در كنار كشم

نه دست صبر كه در آستين عقل برم نه پاي عقل كه در دامن قرار كشم

ز دوستان به جفا سيرگشت مردي نيست جفاي دوست زنم گرنه مردوار كشم

چو ميتوان به صبوري كشيد جور عدو چرا صبور نباشم كه جور يار كشم

شرابخوردة ساقي ز جام صافي وصل ضرورت است كه درد سر خمار كشم

گلي چو روي تو گر در چمن به دست آيد كمينه ديده سعديش پيش خار كشم

آواز (هفت) - كلام: باباطاهر

الهي آتش عشقم به جان زن شرر زان شعلهام بر استخوان زن

چو شمعم برفروز از آتش عشق بر آن آتش دلم فوارهسان زن

هزاران غم به دل اندوته ديرم به سينه آتشي افروته ديرم

به يك آه سحرگاه از دل تنگ هزاران مدعي را سوته ديرم

تصنيف: جان و جهان (هشت) - كلام: مولانا (تفاوت ترتيب)

جان و جهان! دوش كجا بودهاي ني غلطم، در دل ما بودهاي

دوش ز هجر تو جفا ديدهام اي كه تو سلطان وفا بودهاي

آه كه من دوش چه سان بودهام آه كه تو دوش كه را بودهاي

رشك برم كاش قبا بودمي چونكه در آغوش قبا بودهاي

زهره ندارم كه بگويم تو را بي من بيچاره كجا بودهاي

يار سبک روح! به وقت گريز تيزتر از باد صبا بود هاي

بي تو مرا رنج و بلا بند کرد باش که تو بند بلا بود هاي

آينة رنگ تو عكس كسي است تو ز همه رنگ جدا بودهاي

رنگ رخ خوب تو آخر گواست در حرم لطف خدا بودهاي

رنگ تو داري، كه ز رنگ جهان پاكي و همرنگ بقا بودهاي

دانلود کنسرت تصویری استاد علیزاده - سه گاه

دانلود کنسرت تصویری استاد علیزاده - سه گاه

 

Download Dar Edameye Matlab

 

 

ادامه نوشته

تحلیل ردیف آلبوم در خیال / محمد رضا شجریان ( سه گاه )

تحلیل ردیف آلبوم در خیال / محمد رضا شجریان ( سه گاه )

 

Matne Morede Nazar Dar Edameye Matlab

ادامه نوشته